آیدا نازنین خوب خودم.

ساعت چهار یا چهارونیم است.هواداردشیری رنگ می شود. خوابم گرفته است اما به علت گرفتاریهای فوق العاده ای که دارم نمی توانم بخوابم. باید کارکنم. کاری که متاسفانه برای خوشبختی من و تو نیست.برای رسالت خودم هم نیست.برای انجام وظیفه هم نیست: برای هیچ چیز نیست. برای تمام کردن احمد توست .برای آن است دیگر_به قول خودت_چیزی ازاحمد برای تو باقی نگذارد.

اما... بگذارباشد.اینها هم تمام می شود.بالاخره فردا مال ماست.

مال من و تو باهم مال آیدا و احمدباهم ...


†ɢα'§ : نامه احمد شاملو به آیدا,
ادامه مطلب
سه شنبه 1 اسفند 1391 19:16 |- محمد جوانمردی -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد